۱۳۸۹-۰۴-۱۴

من بطور نا محسوس

گاهی دلم می گیرد.... گاهی تنها می شوم...
خیلی زیاد... به اندازه تمام دنیا .... تنها می شوم و انگار هیچ کس نیست.... 
انگار هیچ کس مرا نمی بیند....نه مرا و نه این تنهایی بزرگ مرا...

....

نا مرئی می شوم....
گاهی دلم میگیرد ، آنچنان که گویی هرگز نمی خواهد باز شود....


نا مرئی می شوم....
نا مرئی می شوم....
نا مرئی می شوم....
نا مرئی می شوم....
نا مرئی می شوم....
نا مرئی می شوم....

۱ نظر:

si.....sa گفت...

در فاصله ای حدود 240 کیلومتری غرب تو.... کسی هست که به گمان خودش هر لحظه به یاد توست...گمان تو را نمیداند....

ارسال یک نظر

برای من اینجا بنویس...!