۱۳۸۹-۰۴-۱۵

در نقد عواطف پدر و فرزند

من و بابام رابطه دوستانه ای نداریم.

من و بابام واسه هم نمی میریم.

من و بابام هر روز هفته همدیگر رو می بینیم.

من و بابام دلمون واسه هم زیاد تنگ نمیشه.

من و بابام حرف مشترک زیادی نداریم.

من و بابام بیشتر اوقات به هم گیر می دیم.

من و بابام هر هفته ، حد اقل 3-4 بار با هم در گیر می شیم و همدیگر رو ترور شخصیتی می کنیم.

من و بابام هیچ وقت در آرزوی دیدار یک دیگه   نبودیم.

من و بابام گاهی به خون هم تشنه می شیم…

با همه این احوالات … ، وقتی که صبح ها بیدار میشم ، بیشتر از وقتی که “  عباس  ایرانی “   پدرش ” بیژن ایرانی “  رو واسه  دفعه اول تو عمرش دید ، از دیدن بابام خوشحال می شم…

۱ نظر:

mamy گفت...

خدا حفظش کنه قدرشو بدون...

ارسال یک نظر

برای من اینجا بنویس...!