۱۳۸۹-۰۹-۳۰

میانگین معقول + تو

غریب نیست، یک میانگین معقول است.
این هستی اوست، اما من...
من می ترسم... من بیش از هر چیز و هر کس، از خودم می ترسم. از تکرار تباهی ها ، از تخطئه رو حی  ام ، از واپاشیدگی لحظه هایم.
و حریصم، حریص یک میانگین عادی و آرام. یک غیر مطلق ِ مطلق. یک هستی  ِ آرام کاملا شبیه او... شاید خود او.
.
.
.
با تو که باز مرا به گوشه دنج افکارم برسانی... با تو که تمام روزهای خوب کودکی را با یک بوی آشنا زنده کنی.
با تو که همراهم شوی، با تو که باز سرم به سنگ بخورد یا نه...



پی نوشت: این عکس همان گوشه دنج است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

برای من اینجا بنویس...!