رو به سلوک بود ...
رو به سلوک بود ... دو قدم بیشتر نرفته بود...
شیرین کاری ها... : همه حقه های کثیف.
وعده ها ... : همه سر ِ خرمن.
اندیشه ها ... : همه صد تا یه غاز.
ایده ها ... : همه مبتذل ، بی سر و ته ... جلف.
رو به سلوک بود ...
کودکانش با چشمانی گود رفته ، ماتم زده ، گرسنه. خانه اش ... ماتم کده
زن اش دیروز سر ِ زا رفته بود ... سر تولد چهارمین فرزندش... چهارمین دخترش... خیزاب های متعفن درونش غلیان کرده بود.
پسری می خواست کاکل زری... برای ادامه نسل نکبت اش .
نوزاد هم مرده بود... با مادر. سه دخترک غم زده... گرسنه ... با دو جنازه... مادر و خواهری که هیچ گاه اسمی نداشت...
جای شُکر است که تازه مردک رو به سلوک بود !
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
برای من اینجا بنویس...!